شهید قمصری

یادبود دیدبان شهید مجید ملاعبدالله قمصری

شهید قمصری

یادبود دیدبان شهید مجید ملاعبدالله قمصری

سلام خوش آمدید
شهید جعفرزاده-امیرعباس


شهید امیرعباس جعفرزاده
نام پدر: علی اکبر

تاریخ تولد: 5-9-1347 شمسی
محل تولد: تهران
تاریخ شهادت : 23-10-1365 شمسی
محل شهادت : شلمچه 
گلزار شهدا: بلوک: قطعه:29 ردیف:9 شماره مزار:
2

 نام گلزار:بهشت زهرا سلام الله علیها

شهر:تهران

پنجم آذر ۱۳۴۷، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش علی اکبر، کارمند وزارت راه و ترابری بود و مادرش،شمسی نام داشت. تا اول متوسطه درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و سوم دی ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به دست شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.


بنده یکی از دوستان شهید هستم و در یک گروهان هم با هم بودیم و او جداً قبل از عملیات دیرگ بکلی فرق کرده بود. هرشب نماز شب را تنها در بیرون از چادر می‌خواند و خیلی می‌خندید و مهربان تر شده بود البته قبلاً از ناحیه دست چپ مجروح شده بود و در چند عملیات هم شرکت داشت از جمله کربلای یک والفجر 8 کربلای 5 و چند پدافندی و خیلی زیاد به مراسم عزاداری اهل بیت (ع) علاقه داشت.

در شلمچه (کربلای 5) اکثر بچه ها شهید شده بودند و عباس که پیک دسته بود تقریباً دسته را می‌چرخاند و در پیشانی منطقه یک تیربار بود که هرکس رفته بود شهید شده بود و عباس می‌رود پشت تیربار عده زیادی از عراقی‌ها را به درک واصل می‌کند تا زمانی که فشنگهایش تمام می‌شود ویک نارنجک به بقل عباس می‌اندازند و بعد به بالای سرش می‌آیند و یک تیر خلاص هم می‌زنند که با نارنجک قسمت سمت راست بدنش خیلی آسیب دیده بود و دست راستش هم همچون همنامش حضرت عباس (ع) قطع شده بود و جداً چهره‌اش خیلی دیدنی و زیبا شده بود.


روایتی خواندنی از علی اکبر جعفر زاده پدر گرامی شهید «امیرعباس جعفرزاده»

قبل از عملیات کربلای 5 من از طریق وزارت راه و ترابری جهت رانندگی کامیون به جبهه جنوب اعزام شدم در آنجا در فرصتی که پیش آمدم طبق آدرسی که پسرم به من داده بود من به اردوگاه کرخه که محل اقامت لشگر محمدرسول الله بود رفتم که سری به پسرم عباس بزنم عباس در گردان حمزه بود وقتی به چادرهای آنها نزدیک شدم دیدم که برادران مشغول نماز هستند.

در صف نماز جماعت عباس ایستاده بود من هم وضو گرفتم و مشغول نماز شدم وقتی نماز تمام شد عباس را صدا زدم و او از دیدن من خیلی خوشحال شده بود من و عباس و دیگر همسنگریهایش به چادر رفتیم در آنجا ناهار را صرف کردیم و من بعد از 2 ساعت در آنجا با آنها خداحافظی کردم وقتی سوار کامیون شدم عباس 3 الی 4 مرتبه به بالای کامیون آمد و مرا بوسید انگار می‌دانست که دیگر مرا نمی‌بیند و بعد از آن اوبه عملیات رفت و به فیض شهادت نائل آمد این یکی ازشیرین خاطره های من بود. پیام ما اینست که از خون شهدا که به ثمر رسیدن انقلاب محافظت کنید و پیام اصلی ما به دولت است که نگذارند کسانی که مقام‌های بالا رسیده‌اند از خون شهدا سوءاستفاده کنند.

منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ

مزار شهید مصطفی پیر علی

۱-علی نصیری  ۲-از بچه های بسیج  ۳-شهید داود توکلی  ۴-شهید امیرعباس جعفرزاده ۵-مجتبی پیر علی برادر شهید پیرعلی ۶-مسعود حاجعلی زاده


1-شهید امیرذوالقدر2-شهید احمدکربلایی3-شهید امیرعباس جعفرزاده

پیکر شهید جعفر زاده

عکاس مجتبی پیرعلی



وصیتنامه شهید امیر عباس جعفرزاده

بسم الله الرحمن الرحیم

و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لا تشعرون "سوره بقره آیه 154"

کسی که در راه خدا کشته شد مرده مپندارید، بلکه او زنده و جاوید است و لیکن شما این حقیقت را در نخواهید یافت.

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان گلگون کفن جبهه های نبرد حق علیه باطل و به نام آن معبودی که به ما عنایت نمود تا در راهش قدم بگذاریم و در راه به ثمر رسیدن دین آخرین پیامبر خود لبیک گفتن به ندای امام جان بی چیز خود را فدایش بکنیم.

بار خدایا تو میدانی و شاهدی که فقط برای تو و به عشق تو و حسین تو به جبهه آمدم. خدایا تو خود شاهدی و ناظری که در راه رسیدن به خودت چقدر رنج و زحمت و مشکلات را تحمل کردم و چقدر بی خوابی ها کشیدم.

بار الهی دیگر تحمل و صبر برایم باقی نمانده. دوست دارم که صدایم کنی و مرا به پیش خود بخوانی و به آنجائی ببری که بقیه دوستانم را بردی.

خدایا زبانم از لطف و مرحمتهائی که به ما عطا نمودی عاجز است. خدایا چه کنم که نتوانستم در این مدت زندگی، ترا بیشتر ستایش و سپاسگذاری کنم. ای خدا می دانم که رفتن به جبهه و در راه رسیدن به مرقد پر نور اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و پیروزی اسلام سعادت می خواهد و چه بسا که این سعادت نصیب هر کس نمی شود، جز کسانی که خداوند به آنها نظر کرده باشد و ای حسین جان تو در کربلا، سر یکایک شهداء را در روی زانوی خود قرار دادی و گرد و غبار جنگ را از روی صورت انها پاک کردی، آیا می شود آن هنگام که من به زمین میافتم و خونم می ریزد، بر بالینم حاضر شوی و دست مرا بگیری.

ای حسین جانم، که دیدن یک لحظه روی تو را بر عزیزترین چیز خود برتر می دانم که همانا شهید نظر می کند به وجه الله که وجه خدا همان روی حسین (علیه السلام) است و همین بس که همه در او خلاصه شده است. پس بارالهی نصیبمان نما.

آری از آن زمان که امام حسین (علیه السلام) را شناختم، دیگر در این دنیا ماندن را تنگ دیدم. از آن موقع که به این راه رفتم، مثل اینکه در دنیا در قفسی زندانی بودم و هر لحظه به انتظار پرواز کردن به سوی معبود خویش بودم که انشاءالله خداوند متعال ما را جزو شهدای واقعی قرار دهد و ما را به نوکری قبول نماید.

پدر و مادرم، می دانم که شما برای بزرگ کردن و برای اینکه من را به اینجا رسانیده اید، خیلی زحمت کشیده اید و مشقت های بسیاری متحمل گردیده اید و می دانم که هر چه پدر و مادری آرزوی این را دارد که روزی دامادی فرزند خویش را ببیند ولی من از شما می خواهم که کمی هم به واقعة روز عاشورا فکر کنید که امام حسین (علیه السلام) در جلوی روی او فرزندانش و یارانش را کشتند، در صورتی که ما حتی شاید یک موی علی اصغرش نباشیم و مصیبتی که بر او وارد شد جزئی از مصیبت های او به ما وارد نشده است.

ای مادرم آن موقع که خیلی بیتاب گشتی به یاد حضرت زینب (سلام الله علیه) بیافت که چگونه در جلوی چشمش امام حسین (علیه السلام) را کشتند و چگونه جلوی چشم او به رقیه 3 ساله سیلی زدند، پس بدان که مصیبت اباعبدالله (علیه السلام) خیلی از این مصیبت های جهان زیادتر است و از حضرت زینب صبر و بردباری را یاد بگیرید و تو ای پدرم، امیدوارم که در شهادت من خم به ابرو نیاوری زیرا که من امانتی مثل بقیه پیش شما بودم که باید بالاخره از این دنیا می رفتم، پس چه بهتر که مرگ من شهادت باشد زیرا که من مرگ در بستر را جز ننگی نمی دانم و این را بدانید که هر کس یک روز میمیرد، نه کم و نه بیشتر.

پس از شماها می خواهم که برای من، نمی گویم گریه نکنید، بلکه می گویم که در جلوی چشم این کوردلانی که منتظرند تا به یک وسیله به انقلاب ضربه بزنند، گریه نکنید و اصلاً گریه برای شهید ثواب دارد و سعی کنید که گریه شما برای اباعبدالله (علیه السلام) باشد.

از شما می خواهم که جلوی کسانی که با انقلاب بد هستند و درصدد تضعیف اسلام و انقلاب هستند، محکم بایستید و تو ای برادرم از تو می خواهم که راه پر خون شهداء را ادامه دهی، زیرا که این مسئولیت بر گردن یکایک ما مسلمانان به خصوص ما ایرانیان هست و باید به نحو احسن آنرا به خاتمه برسانیم تا موقعی که صاحب اصلی ما مهدی موعود (عجل الله تعالی) ظهور کند و در درجه دوم درس را بخوانید تا بهتر بتوانید نسل آینده را تربیت کنید و تو ای خواهرم اگر می خواهی که حضرت زینب (سلام الله علیه) و شهداء از تو راضی باشند، حجاب خود را آنگونه که شایسته یک زن مسلمان است، حفظ کن و زینب وار زندگی کن که بسا این بی حجاب ها هستند که موجب هر نوع فساد اخلاقی و جنسی می شوند.

شما رزمندگان اسلام، شمائی که این لباس مقدس را بتن کرده اید سعی کنید که حرمت این لباس را همانگونه که تا به حال حفظ کرده اید، حفظ کنید و سعی کنید که نماز شب و عزاداری برای اهل بیت جدا نشوید که باعث همة پیروزی های ما همین چیزهاست.

شما ای امت قهرمان، بر سر مسائل بیخودی های و هوی نکنید و امام عزیز را تنها نگذارید و به حرفهایش بیشتر از همیشه عمل کنید که تنها گذاشتن امام یعنی رها کردن اسلام و رها کردن انقلاب و سعی کنید تا می توانید درصدد پیروزی هر چه زودتر برآئید و رزمندگان را مدد نمائید و از آمدن فرزندان خود به جبهه جلوگیری نکنید، زیرا آن دنیا باید جوابگوی امام حسین (علیه السلام) و سایر شهداء باشید. زیرا الان اسلام به نیرو احتاج دارد.

و در آخر، از کلیه کسانی که مرا می شناسند و کینه و ناراحتی از من دارند، از شما می خواهم که مرا حلال کنید و اگر کسی از من پول می خواهد که من نمی دانم، به خانواده ام مراجعه کند و یا حلال کند. زیرا خداوند حق الناس را نمی بخشد و به جان امام عزیزمان دعا کنید و او را تنها نگذارید و تا موقعی که اسلام احتیاج به نیرو دارد، کمک کنید. ملتمس دعای خیر شما هستم

والسلام علی من التبع الهدی
الحقیر امیرعباس جعفرزاده
1/11/65

 گره فتاده به کارم کجاست راه نجات
نشان ز کوی حبیب گره گشا بدهید

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی